حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟ می گه حمومی ؟ می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوی. میگه : دِ نـَـه دِ در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشب رو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری، آها یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم!
با حالت افسرده نشستم زانوهام و جمع کردم تو بغلم...میگم مامان...من که انقدر بدردنخور نبودم...من که انقدر حال بهم زن و دوست نداشتنی نبودم....مامانه بغلم کرده میگه : آخی...نازی...دِ نـَـه دِ بودی تازه فهمیدی!
زن در حالی که در آینه نگاه میکنه به شوهرش میگه: من جدیدا خیلی وحشتناک، چاق و زشت به نظر میرسم.. لطفا یه چیز خوب بگو یه کم حالم بهتر بشه شوهر: دِ نــــــــــــــــــَـــــ ـــه دِ بیناییت فوق العادست عزیزم!
بابام اومده میگه تو اخبار گفته خاویار تقلبی اومده،مواظب باشا. دِ نـَـه دِ آخه پدره من،من خاویار خورم یا تو یا هفت نسل قبلمون!
.
.
.
.
.
.
ادامه مطلب ...